غمگین چو پاییزم...
اونقدر کلافه ام ازش که حد نداره،اونقدر بی تفاوت به من که داره حالم بهم میخوره، نمیدونم باید چیکار کنم فقط میدونم با این رفتارا ازش میرنجم همین... دلم براش تنگ میشه ولی این روزا اصلا نمیگه بریم بیرون،انگار نه انگار که دلم میگیره... وقتی اسمشو میگفتم میگفت جان یا جانم ولی دیروز فقط گفت بله؟ و منم چیزی رو که میخواستم بگمو نگفتم... خداجونم دوست دارم ایـــن روز هـــا دلگرمـــی مــــی خـــوام
نظرات شما عزیزان:
وگـــر نـــه چیــزی که زیـــاده ،
ســرگرمی ...
Power By:
LoxBlog.Com |