غمگین چو پاییزم...
می گویند : شاد بنویس ... امیر دلم تنگته چرا نمیفهمی پسر.. آخه چقد تحمل کنم؟! چقد تو خودم بریزم و نخوام ب روی خودم بیارم؟! دیوونه تا حالا شده یه روز خودتو بزاری جای من؟! تا حالا شده حتی گریه هم آرومت نکنه و بیشتر نفستو بند بیاره؟! دیشب داشتیم با هم چت میکردیم منم مث همیشه هیچی به روی خودم نیاوردم تا نفهمه ک هنوز دیوونشم و براش میمیرم... ولی اگه موقع چتیدن چن لحظه بهش وب بدم خودش از بغض و گریهام متوجه میشد ک دیوونه تر از قبل شدم... خدایا خودت گواه این حال و روزمی... خودت میدونی چقد دارم جون میکنم تا وانمود کنم همه چیز عادیه و حالم خوبه.... ولی خودت ک میدونی واقعا دیگه طاقتم داره تموم میشه... خدایا مث همیشه همه چیزو به دستای امن خودت میسپارم...... خدایـــــــــــــا تپلیمو از خودت میخوام... احساسم را به دار اویختم... ســخــت اســت دنــیـایـت یـکــ نفـر بـاشـد و تـو هـمان یـکـ نفـر را نـداشـته بـاشــی… خدایا ، حکمت قدم هایی را که برایم بر میداری بر من آشکار کن خـسـتـه تـر از آنـم کـه لـیـوانـی چـای آرامـَم کـنـد آغـوش ِ گـرم ِ تـو را مـی خـواهـم در جـنـگـلـی نـاشـنـاس وقـتـی کـه آسـمـان از لا بـه لای شـاخـه هـا سـرک مـی کـشـد . . . ما چون دو دریچه روبروی هم / آگاه ز هر بگو مگوی هم
دیشب تا نزدیک 4 با هم چتیدیم... الهی من بمیرم براش چون تو شرایط خیلی بدیه و من کاری از دستم بر نمیاد جز اینکه روز و شب براش دعا و نذر کنم... خیلی نگرانشم.. دیشب بهم گفت ک نگران داداششه... خدایا تپلیم داره درد میکشه و منم ک میبینی دارم دق میکنم... خدایا مشکلاشو حل کن اگرم دوسم نداری و بهم گوش نمیدی پس حداقل درداشو بین من و اون تقسیم کن چون داره از پا در میاد خداجونم:( خیانت تنها این نیست که شب را با دیگری بگذرانی خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد .. خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد ..! گاهــے دلمــ میخواهـد, وقتــے بغض میکنــم, اشکـــــ هایم را پاکــــ کند, دستم را بگیرد و وقتــــی مــی گویـــمـــ : برایـــمــ دعــا کــــن یـــعنـــی کـــمـــ آورده امـــ . . . یــعنــــی دیــگـــر کـــاری از دستـــ خـــودمـــ بــرای خـــودمـــ بـــر نــمــی آیــــد... ! از خـــدا که پنهان نیست .. اما از خـــودت پنهان می کنم که چقـــــــدر برایت دلـــتــنـگــم...... تو اين روزاي تكراري هنوزم تو تنها فرصت ديوونگيمي خيالت از سرم بيرون نميره چه باشي.. چه نباشي.. زنـدگــــــيــمـــــی... !! روزهای تنهایی نه عاشق بودم و نه آلوده به افکار پلید ♥♥قلبمــ ـ ـ ـ ـ که میگیرد لبخـ ـ ـ ـند میزنمـ همبستر که بسیار... !!
عیب کار اینجاست که من ،
'' آنچه هستم '' را با '' آنچه باید باشم " اشتباه می کنم ،
وخیال می کنم آنچه که باید باشم هستم ...
در حالیکه آن هستم که نباید باشم ...
دوست داشتن
اینا که تو خیابون راه میرن و یهو با خودشون میخندن.... کاش خودت هم مثل خاطراتت برای ماندن سرسخت بودی... دیروز با هم امتحان داشتیم و اتفاقا توی ی کلاس افتاده بودیم ولی چون من دیر رسیدم بردنم ی کلاس دیگه... قبل امتحان تو حیاط دیدمش و بعد امتحانم چن بار دیدمش... وقتی داشت از پله ها پایین میرفت با یه دستش سمت چپ کمرشو گرفته بود.. احتمالا بازم دیوونه مراقب خودش نبوده و تو باشگاه اسیب دیده شاید تا پاییز دیگه نبینمش معلوم نیست ترم تابستونی بردارم یا نه!! دیشب زده بودم به سیم آخر و واقعا داشتن دق میکردم... خـــداجـــونم دیگه کوتاه بود و تپلیمو پسم بده... خودت ک شاهدی ذره ذره دارم آب میشم و جز خودت هیچکی نمیدونه
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!
حــــال مـــن خـــــــوب اســت بــزرگ شـــده ام …
دیگر آنقـــدر کــوچک نیستـم که در دلــــتنگی هـــایم گم شــــوم
آمـوختــه ام، که این فـــاصــله ی کوتـــاه، بین لبخند و اشک نامش ” زندگیست ”
آمــوختــه ام که دیگــر دلم برای ” نبــودنـت ” تنگ نشــــود…
راســــــتی، بهتــــــــــر از قبل دروغ می گویــــم…
” حــــال مـــن خـــــــوب اســت ” … خــــــوبِ خــــوب…
ولی نتونی بگی
خیلی سخته دلت بخواد صداش رو بشنوی
ولی نتونی زنگ بزنی:(
خاطراتم را نمی توانم دود کــــــنم !!!
مـَرا به جـآن ِ تـُ قـَسمـ مے دهـند ؛
نـگـآه کـن ؛
هَـمـــه مے دانـند کـِ برایمـ هَـمیشـگے تـریــنے...
منطقم را به گلوله بستم...
لعنت به هر دو...
که عمری بازی ام دادند...
دگر بس است...
می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم...
تا درهایی را که بسویم می گشایی ، ندانسته نبندم
و درهایی که به رویم میبندی ، به اصرار نگشایم . . .
هر روز سلام و پرسش و خنده / هر روز قراره روز آینده
اکنون دل من شکسته و خسته ست / زیرا یکی از دریچه ها بسته ست . . .
خــدا از آسمان به زمیـטּ بیاید,
بگوید: اینجا آدما اذیتت میکــنن؟!!!
بــیـــا بــــــریــــــــم!!
سخت نیست
ســـرده …
من به دنبال نگاهی بودم که مرا
از پس دیوانگی ام می فهمید !
و خدا می داند ...
سادگی از ته دلبستگی ام پیدا بود ...
این یادگــاری تـــ♥ــوستــــ♥♥
اما به من بگو که آیا در این دنیا
همنفسی هست هنوز... ؟!!
گاهی سخت می شود...
دوستش داری و نمی داند
دوستش داری و نمی خواهد
دوستش داری و نمی آید ...
دوستش داری و سهم تو از بودنش
فقط تصویری است رویایی در سرزمین خیالت
دوستش داری و سهم تو...
از این همه، تنهایی است ....
آدمایی ان که با خاطره هاشون زنده ان
دیوونه نیستن فقط یکم خسته ان...
Power By:
LoxBlog.Com |