خدایا...


غمگین چو پاییزم...

خدایا چیکار کنم،قراره چی پیش بیاد! یعنی میتونم دو سال ببینمش و بی تفاوت از کنارش رد شم...؟

خدایا بعد این دو سال چی میشه؟ یعنی من ناچارم کنار کسی جز این باشم؟یعنی این که مال منه قراره مال یکی دیگه بشه؟ وای خدایا من هیچوقت به ازدواج فکر نکردم و هیچوقت نخواستم که با این ازدواج کنم ولی انگار اگه غیر این حالت باشه اون دیگه مال من نیست...خداجونم خودت میدونی هم با عقل و هم قلب دوسش دارم،خدایا نگیرش از من،بخدا طاقتشو ندارم.... بیا جونمو بگیر و خلاصم کن ولی نزار اینطوری رنج بکشم... خدایا درسته بندهء گناهکارتم ولی تو بزرگتر از این حرفایی

خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااا خودت بهتر میدونی تو دلم چی میگذره

خودت یکاری کن  دارم خفه میشم

خودمو میسپارم توی دیستای مهربون و امن خودت

به خودت توکل میکنم........

 

 

 

 

خدایا تو را غریب دیدم وغریبانه عاشقت شدم

تو را بخشنده پنداشتم و گنه کار شدم

تورا وفادار دیدم و هر کجا رفتم بازگشتم

تورا گرم دیدم و در سردترین لحظه ها به سراغت آمدم

نو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟

 

خدایا من را چگونه دیدی که تنهایم نگذاشتی و در بدترین لحظه ها

به من دلگرمی دادی و مدام به من تذکر دادی که تنها نیستم؛

خدای من امروز و در این حال بیش از هر لحظه ی دیگری به وجودت

در کنارم نیازمندم تنهایم مگذار به حرمت بزرگواری خودت .

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

اشکهای تنهایی یک تنها2
ساعت22:57---12 بهمن 1390
سلام عزیزم مرسی بهم سر زدی.شما لینک شدی.من رو با اسم(اشکهای تنهایی یک تنها2)لینک کن.
به این وب هم سر بزن
http://nadia-25.mihanblog.com/ و اگر با تبادل لینک موافقی بهم خبر بده تا سریع لینک بشی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 12 بهمن 1390برچسب:,ساعت 21:44 توسط دیوونه| |


Power By: LoxBlog.Com